English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8864 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delay action U عمل تاخیری
delay action U عملیات تاخیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
delay action fuse U فیوز تاخیری
delay action voltage U ولتاژ تاخیری
Other Matches
delay U خیری ایجاد کردن در چیزی
delay U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
to delay U عقب انداختن [زمان]
non delay U بدون تاخیر
to delay U به تعویق انداختن
delay U دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delay U خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delay U تاخیر
delay U بتاخیرانداختن تعلل
delay U درنگ
non delay U ماسوره بی تاخیر
delay U به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay U عملیات تاخیری
delay U به تاخیر انداختن
delay U دیرکرد
delay U وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
propagation delay U 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
delay allowance U زمان تقسیم
delay arming U مسلح کننده تاخیری
delay arming U مکانیسم تاخیری
delay circuit U مدار تاخیر
delay distortion U اعوجاج تاخیری
delay en route U تاخیر در حین راه
delay element U عنصر تاخیری
rotational delay U تاخیر چرخشی
coding delay U تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
It was not worth all that delay . U به اینهمه معطلی نمی ارزید
to delay the proceedings U به تأخیر انداختن دادرسی
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
altitude delay U افت ارتفاع امواج رادار
arming delay U تاخیر در مسلح شدن
seek delay U تاخیر پیگردی
delay en route U تاخیر درحین حرکت در مسیر
delay equalizer U برابر کننده تاخیر
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
propagation delay U تاخیر پخش
height delay U زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
ignition delay U تاخیر اختراق
interest for delay U بهره دیرکرد
propagation delay U تاخیر انتشار
delay time U زمان تاخیر
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay position U موضع تاخیری
external delay U تاخیر خارجی
magnetic delay U تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
delay fuze U ماسوره تاخیری
delay line U خط تاخیر
fuze delay U ماسوره تاخیری
delay line U خط تاخیری
acoustic delay line U خط تاخیر دهنده صوتی
sonic delay line U خط تاخیری صوتی
time delay device U دستگاه تاخیردار
time delay relay U رله تاخیری
magnetic delay line U خط تاخیر مغناطیسی
mercury delay line U روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
mercury delay line U داده خوانده می شد
delay release sinker U وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
mercury delay line U خط تاخیری جیوهای
delay zction firing U دیرسوزی
electromagnetic delay line U خط تاخیر الکترومغناطیسی
delay line register U ثبات با خط تاخیری
artificial delay line U خط تاخیر
delay line storage U یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
delay zction firing U عمل احتراق با تاخیر
action U جنبش حرکت
right of action U حق ترافع
out of action U خراب
self action U خود عملی
out of action U غیر فعال
self action U عمل فی نفسه
out of action U خارج ازنبرد
out of action U از نبرد خارج شده
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
right of action U حق اقامه دعوی
course of action U راه کار
course of action U روش انجام کار
appropriate action U اقدام مقتضی
immediate action U عکس العمل فوری
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
immediate action U عملیات فوری
action U جنگ عملیات
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U لیست امکانات
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action U تمرین
action U بازی
action U جریان حقوقی تعقیب
action U عمل انجام شده
action U سهم سهام شرکت
action U عملیات جنگی
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U جنبش
action U اژیرش
action U جنگ
action U اقدام
action U اثر
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action U انجام کاری
action U اقامهء دعوا
action U تاثیر اثر جنگ
action U اشاره
action U جریان
action U جدیت
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
action U رفتار
action U عمل
action U کار
action U کردار
action U کنش
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
action U نبرد
action U فعل اقدام
action U کار اقدام
action U عامل
action U گزارش وضع
action U اشغال نیروهای جنگی
action U پیکار
action U فرمان حاضر به تیر
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U طرز عمل
quantum of action U کوانتوم اثر
quantum of action U کوانتوم کنش
quantum of action U ثابت پلانک
quick in action U چابک
quick in action U جلد
quick in action U فرز
quick action U عمل انی ماسوره
quick action U عمل ضربتی انی
quantum of action U مقدار اثر
mine action U عمل کردن به صورت مین
preventive action U اقدامات تامینی
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
personal action U دعوی منقول
personal action U دعوی شخصی
plan of action U طرح عملیات
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
possessory action U دعوی مالکیت
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
prepare for action U حاضربه جنگ کردن
preventive action U اقدامات احتیاطی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
mine action U عمل مین
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
to rouse to action U بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action U بکاربرانگیختن
speed of action U تندی
speed of action U فرزی
speed of action U چابکی
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
speed of action U چالاکی
speed of action U زرنگی [چابکی]
vexatious action U دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
He is a man of action. U مردعمل است
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action U عملوکارصنعتی
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind U حرکتجریانباد
action lever U اهرم حرکتدستگاه
zone of action U منطقه عملیات یکان
zone of action U منطقه عمل
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action U اموال دینی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
reflex action U عمل غیر ارادی
recourse action U رجوع به دادگاه
vexatious action U دعوی ایذائی
speed of action U سرعت حرکت
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action U دعوی غیر منقول
radius of action U ناحیه رانندگی
radius of action U شعاع اثر
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
speed of action U سرعت انتقال
social action U اقدام اجتماعی
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action U عمل شوک
speed of action U درجه تندی
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action U عمل غافلگیری
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
scene of action U صحنه عملیات
radius of action U شعاع عمل
comulative action U اثر عمومی
bringing an action U اقامه دعوی
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
biocidal action U عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
Recent search history Forum search
2عدم هماهنگي
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
0hot restrike delay
0implication
0پیامی در یک گروه خبری
01
01
01
01
01
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com